سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساحل

شعر

    نظر

اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه

واسه اون نم نمه چشمات ، نمیدونی چه هلاکه

نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی

شایدم می دونی اما منو باز به هم میریزی

نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده

هر چی هست اونقدر قشنگه که منو دیوونه کرده

نمی گم عوض شدی تونه هنوزم مهربونی

حدسشومن زده بودم نمی خوای پیشم بمونی

روزایه اول این عشقو عشتیاقت تازه تر بود

حالا با صد التماسم دیگه پیشم نمیمونی

یک روزی خوندم یک جایی از عزیز بی وفایی

واسه دوامه یک عشق عاشقوباید برونی

رفتیو من تنها شدم با غصه زندگی

قسمته تو سفر شدو قسمته من آوارگی

اگر واست زحمتی نیست سر عهدمون بمون

منم تو رو سپردم دسته خدایه مهربون

دلم واست شور میزنه این دله بی خبر نزار

تو رو خدا با خوبیات روهیچ دلی اثر نزار

یک شب تو پاییز که غمت سر به سره دل میزاره

فرزانه همون کسیه که بیشتر از همه دوست داره

توکه نیستی ... تو که نیستی قلبه عاشق بی قراره

آرزویه تو رو داشتن باز تو رو یادم میاره

تو بدون که بی تو هرگز شبه من سحر نمیشه

جز تو چشمام واسه هیچکی نمیباره ، تر نمیشه

هنوزم حسه نیازت از تو قلبه من نرفته

کاش بدونی ، کاش بدونی زندگی بی تو چه سخته

روزی که می خواست بره 10 تا بزره گل بهم داده گفت :

این 10 تا بزر رو بکار ، هر وقت جوونه زدن من بر میگردم. منم اونا رو یکی یکی کاشتم ، اما انگار این آخریه قصده جوونه زدن نداره

من اونقدر عاشق بودم که نفهمیدم یک سنگ ریزه هیچوقت جوونه نمیزنه.... یعنی اون هیچوقت بر نمیگرده....

یک روزی بهت گفتم منو چقدر دوسم داری ؟

گفتی از اینجا تا خدا مهربون

خیلی خوشحال شدم ، اما الان یادم اومد که بهم می گفتی خدا از همه چی بهت نزدیک تره .

پنجره بسته نشونه رفتنه یک عاشقه

غروبه دلگیر ،نشانه رفتنه دقایقه

و ....

سکوته دریا نشانه غرق شدنه یک قایقه

زمونه ازم پرسید کیو بیشتر از همه دوست داری؟

من راجبه تو هیچی بهش نگفتم،

آخه رسمه زمونه اینه که هر کی رودوست داری ازت میگیره.

عشقه من باش تا نمیرم

آخه من بی تو میمیرم

نرو تا تنها نمونم بی تو با بغضه شبونم

عزیزم عشقه منی تو

مثله مجنون پره دردی

گریه هایه آسمونم میگه تو بر نمی گردی

دلم از بس گله داره

روز هارو هی میشماره

خدا جون کاری بکن تا

بمونه پیشم دوباره

گلکم با من بمون تا بتونم دووم بیارم

آخه میدونی عزیزم بی تو من طاقت ندارم. --- از سروده های خودشون

دله من بازم گرفته ، تو که پیشم نمیای

همه روزام غم گرفته ، تو که پیشم نمیای

گلومو یک بغضه سنگین داره هی چنگ میزنه

چشامو غبار گرفته ، تو که پیشم نمیای

من میگم دوست دارم باز ، اما تو ناز میکنی

تا میگم بمون پیشم باز ، داری پرواز میکنی --- از سروده های خودشون

تو رو خدا گریه نکن به خاطره منم شده

بزار خیال کنم دلت رازی به رفتنم شده

گریه کنی نمی تونم اشکاتو طاقت بیارم

فدای چشمات عزیزم ، خیلی خیلی دوست دارم

بیا تا لیلی و مجنون شویم ، افسانه اش با من

بیا با من به شهره عشق رو کن ، خانه اش با من

بیا تا سر به رویه شانیه هم رازه دل گوییم

اگر مویت چو رز هم شد پریشون ، شانه اش با من

سلام ای غم ، سلام ای آشنای مهربانه دل

پر پرواز باز کن چون پرستو ، لانه اش با من