جوک روز
از غضنفر میپرسن: صورتی چه رنگیه؟ میگه: قرمز یواش!
به غضنفر میگن: چرا همش داری دور میدوون با ماشینت میچرخی؟می گه: راهنمام گیر کرده!!
اصفهانیه برای بچه اش اسمارتیز می خره، روش می نویسه هر 8 ساعت یکی
حیف نون داشته توالت می ساخته، آجر کم میاره اپن (open) می سازه!
دختر غضنفر پول نداشته دماغش رو عمل کنه، سر دماغش رو می گیره بالا، بهش تافت می زنه!
آبادانیه میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده. راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه ! آبادانیه میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه!..
آبادانیه میره تو یه کتابفروشی .... میگه : وولک پوستر مو رو داری ؟ ........... کتابفروش میگه : نه ........ آبادانیه می گه : وی ی ی تو هم تموم کردی ؟!!!
به غضنفر میگن : واجبی چیست ؟
میگه :پودریست باستانی که در حداکثر 5دقیقه میرزاکوچک خان جنگلی را به دکتر الهی قمشه ای تبدیل می کند
به یه غضنفر میگن چه وقت نه راه پس داری نه راه پیش؟؟؟؟میگه وقتی که روی اره نشسته ام
لره دست میندازه دورگردن دوست دخترش بلد نیست چی بگه .میگه گردنتو بشکونم
در پی تصمیم اخیر یوزارسیف از این پس در قزوین ارائه بنزین فقط با آوردن برادر کوچکتر امکان پذیر است
آموزشگاه زبان اشاره ی یوزارسیف و زلیخا. نرسیده به 4 راه آتون , قصر عزیز مصر حتما یه سر بزن
وزیر بهداشت در خصوص لوازم آرایشی با مارک تقلبی یوزارسیف هشدار داد
در سال اصلاح الگوی مصرف بازگشت بانو زلیخا را به چرخه مصرف تبریک میگوئیم !!!
هموطنان عزیز توجه کنند هرشبی که فرداش تعطیل بود شب جمعه نیست......ستاد اصلاح الگوی مصرف
از کنج لبت بوسه ای چو قند گرفتم ... از قند لبت من مرض قند گرفتم!
یارانه دستانت را قطع نکن من زیر خط فقر محبتهایت هستم
یک همیشه یک است . شاید در تمام عمرش نتواند بیشتر از یک عدد باشد اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد . یک نگاه . یک سرنوشت . یک خاطره . یک دوست.
زن خوب تو دنیا مثلا دایناسوره که نسلش منقرض شده ، ولی مرد خوب مثل سیمرغ ، که از اول هم افسانه بوده
شرط دل دادن ? دل گرفتنه وگرنه یکی بی دل میشه و یکی دو دل !
طلا را به وسیله آتش......زن را به وسیله طلا ........و مرد را به وسیله زن امتحان کنید.
برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن و برای اداره کردن دیگران از قلبت
ثمره عمر آدمی یک نفس است و آن نفس از برای یک همنفس است گر نفسی با نفسی هم نفس است آن یک نفس از برای عمری بس است
زندگی سه چیز است : اشکی که خشک می شود لبخندی که محو می شود یادی که می ماند و فراموش نمی شود
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ، ولی با خفت و خواری ، پی شبنم نمیگردم . . .
تک تک روزهایم را میسوزانم ، تا چشمکی شوم برای شب های بی ستاره ات . . .
لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو / تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو . . .
عشق یعنی اینکه وقتی میخوای برسونیش ? رادیو پیام رو روشن کنی و ببینی کدوم مسیر پر ترافیک تره
گفته بودی که چرا محو تماشای منی /آن چنان محو که یک دم مژه بر هم نزنی /مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود /ناز چشمان تو قدر مژه بر هم زدنی
حدیث عشق من و تو،حدیث ابر بهاریست،تو از قبیله لبخند،من از قبیله اندوه.
فضای فاصله صد آه،فضای فاصله صد کوه،تو از سپیده و نوری،من از شقایق گلگون.
غمگین و بی قرارم زخمی تر از زمانم وقتی تورا ندارم نفرین به هرچه دارم
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟
برایش صادقانه می نویسم برای آنکه باید باشد و نیست...
تورا می خواستم تا در جوانی نمیرم از غم بی همزبانی
غم بی همزبانی سوخت جانم چه می خواهم دگر زین زندگانی؟!