سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساحل

نگاهش کمی باران داشت

    نظر

 

 

وقتی روی صحنه آمد تمام سالن به احترامش به پا خاستند . از جوان ها گرفته تا پیشکسوت ها .

صحنه ی با شکوهی بود . خداوند هرکس را بخواهد عزیز می گرداند . به مردم تعظیم کرد و

پشت میکروفون نشست . در صدایش آرامش خاصی جاری بود . سلام کرد .

 

نگاهش کمی باران داشت

 

 

چند جمله ی به یاد ماندنی گفت

 

” استاد مشایخی برای من بسیار قابل احترام است . آن دیالوگ زیبا در کمال الملک را هرگز

فراموش نمی کنم وقتی استاد نقاش به ناصرالدین شاه گفت : در ممالک دیگر هنرمند چون من

فراوان است و آنها همه را به غایت تکریم می کنند . اما در اینجا فقط من یک نفر هستم و 

 شما با من چه کردید …… “ 

با شنیدن این جمله ها حسی شبیه اندوه به دلم زخم زد . یاد خیلی ها افتادم . قلب های شکسته .

چشم های بی سو . حرمت های تکه پاره … 

فضای احساسی مراسم بسیار سنگین بود و کمتر کسی به عمق حرف های مهران مدیری دقت

کرد . او مثل همیشه کوتاه گفت و تلخ . شاید کمی آزرده بود . نه اشتباه کردم . حتما کمی آزرده

بود . بهتر بگویم .  

 حتما خیلی آزرده بود … 

واقعا دلم نیومد بعد از خوندن این مطلب اینو تو وبلاگم نذارم  

با تشکراز  رضا رشید پور عزیز که من این مطلبه تلخ رو  

از سایت ایشون گرفتم