ساحل

امروز همینجور تو اینترنت می گشتم که این دو تا عکس رو دیدم خودم کلی ناراحت شدم به خاطر اینکه خیلی زود بزرگ شدم کاش دوباره می شد از اول شروع کرد باز بری از اول ابتدایی و یه زندگی دیگه رو شروع کنی اما نمیشه

تا اخر این ماه چند تا نوشته طنز دیگه میزارم تو وبلاگ منتظر باشید از همه دوستانی هم که با نظراتشون منو کمک میکنند ممنونم

روباه و زاغ
زاغکی غالب پنیری دید
به دهان برگرفت و زود پرید
بر درختی نشست بر راهی
که از آن می گذشت روباهی
روبه پر فریب و حیلت ساز
رفت پای درخت و کرد آواز
گفت:به به چقدر زیبایی!
چه سری چه دمی عجب پایی!
پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوش آواز بودی و خوش خوان
نبودی بهتر از تو در مرغان
زاغ می خواست غار غار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود