سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساحل

سه پاسخ جالب

    نظر

یک روز صبح بودا در میان مریدانش نشسته بود که مردی به آن ها نزدیک شد.

پرسید: خدا وجود دارد؟

بودا پاسخ داد : بله ، خدا وجود دارد.

پس از ناهار ، مرد دیگری ظاهر شد.

پرسید خدا وجود دارد؟

بودا پاسخ داد : نه ، خدا وجود  ندارد.

عصر همان روز ، مرد سومی همین پرسش را از بودا کرد،و پاسخ بودا این بود:

باید خودت تصمیم بگیری.

یکی از مریدان گفت : استاد ، این که نابخردانه است. چگونه ممکن است به یک پرسش سه پاسخ متفاوت بدهید؟

بودا پاسخ داد:چون اشخاص متفاوت بودند.

هرکس به شیوه خود به خداوند نزدیک می شود : برخی با قطعیت ، برخی با انکار و برخی با تردید.

                                                                                                    مکتوب (پائولو کوئلیو )

 


اغلب دوست داشتن آسان تر از دوست داشته شدن است.

    نظر

استاد می گوید:

اغلب دوست داشتن آسان تر از دوست داشته شدن است.

پذیرفتن کمک و پشتیبانی دیگران را دشوار می یابیم.تلاش های ما برای مستقل جلوه دادن ، دیگران راازفرصت تجلی بخشیدن به عشق شان محروم می کند.

والدین بسیاری به هنگام پیری ، فرزندانشان را از دریافت همان عاطفه و حمایتی که در کودکی دریافت می کردند ، محروم می کنند.

بسیاری از همسران ، به هنگام بلا ، خجالت می کشنداز همسر خود کمک بخواهند.

 بدین ترتیب ، آب های عشق نمی گسترند.

باید حرکت محبت آمیزی دیگری را بپذیرید.باید بگذارید دیگران به شما کمک کنند ، به شما نیروی حرکت بدهند.

اگر این عشق را با خلوص وفروتنی بپذیرید ، می فهمید که عشق نه دادن است و نه گرفتن ...شراکت است.

 


عشق هرگز نمیمیرد

    نظر

گفتی خداحافظ

و یک عمر افسوس برای من...

اما من هنوز هم امید دارم...

سهم من از عشق این نبود

وقتی به راه افتادم چقدر مواظب بودم هر چیز جزئی و بی ارزشی را در پشت مطمئن ترین میله ها بچپانم تا برای استفاده خودم در داخل حجره های مطمئن دور از دستهای دروغ و فریب دست نخورده باقی بماند!

اما تو 

 که در برابر تو جواهرات من ناقابل و بی ارزشند و با ارزش ترین مایه تسلی منی ، اکنون بزرگترین اندوه من شده ای

تو بهترین عزیز ترین ها ، تنها علاقه و دلواپسی من ، رها شده ای تا طعمه و صید هر دزد پست و معمولی گردی.

تو را در هیچ صندوقی قفل نکردم

مگر در صندوقی که در آن نیستی . اگر چه احساس می کنم که در آن هستی

در میان چفت و بست ملایم صندوق سینه ام

که از آنجا می توانی به میل خود هر وقت بخواهی بروی و بیائی

اگر چه می ترسم حتی از آنجا هم ترا بدزدند

زیرا درستکاری و امانت در برابر غنیمتی چنین عزیز و گرانبها دزد از کار در می آید و بدزدی می افتد.


چرا زن ها اشک می ریزند

    نظر

یک پسر کوچک از مادرش پرسید : چرا گریه می کنی

مادرش به او گفت : زیرا من یک زن هستم . پسر بچه گفت : من نمی فهمم

مادرش او را در آغوش گرفت و گفت : تو هیچگاه نخواهی فهمید

بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید : چرا مادر بی دلیل گریه می کند.

پدرش تنها توانست به او بگوید : تمام زن ها برای هیچ چیز گریه می کنند.

پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز نمی دانست چرا زن ها بی دلیل گریه می کنند

بالاخره سئوالش را برای خداوند مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را می داند و او از خدا پرسید : خدایا چرا زن ها به آسانی گریه میکندد؟

خدا گفت زمانی که زن را خلق کردم می خواستم که او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانه های او را آن قدر قوی آفریدم  تا بار همه دنیا را به دوش بکشد. و همچنین شانه هایش آن قدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد.

من به او یک نیروی درونی قوی دادم تا توانایی تحمل زایمان بچه هایش را داشته باشد و وقتی آن ها بزرگ شدند توانایی تحمل بی اعتنایی آن ها را نیز داشته باشد.

به او توانایی دادم که درجایی که همه از جلو رفتن نا امید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود. به او توانایی نگهداری از خانواده اش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که شکایتی بکند.

به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آن ها به او آسیبی برسانند.

به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد.به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی رساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش میکند و به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند.

و در آخر به او اشک هایی دادم که بریزد . این اشک ها فقط مال اوست  و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آن ها نیاز داشته باشد . او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می ریزد.

خدا گفت : زیبایی یک زن در چشمانش نهفته است زیرا چشم های او دریچه روح است و در قلب او جایی که عشق او به دیگران در آن قرار دارد.


مطمئن باش

 

مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود


دل من سخت شکست


و چه زشت به من و سادگیم خندیدی


به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود


و خیالم میگفت


تا ابد مال تو بود


تو برو


برو تا راحت تر تکه های دلم را آرام سر هم بند زنم