ساحل

فندق درخچه?ای با برگهای پهن و نوک تیز است. از روغن فندق برای عطرسازی و نقاشی استفاده می?شود. مغز فهدق دارای فسفر، کلسیم، پتاسیم، پرتئین و چربی است.

مصرف فندق برای بیماری قند مفید است. این دانه?ی روغنی همچنین برای تقویت بدن از جمله برای روده و معده مفید است و همینطور باعث دفع سموم از بدن می?شود. فسفر موجود در فندق به فعالیتهای مغز کمک می?کند.

مصرف فندق باعث توقیت رگها، عروق کرونر و تنظیم گردش خون و در خانمهای باردار برای رشد جنین تقویت غذایی خوبی است. فندق به عملکرد مغز و ساختن گلبولهای قرمز خون کمک می کند. مصرف جوشانده?ی پوست فندق برای خون ریزی?های نامنظم قاعدگی مفید است.

مصرف روغن فندق برای تقویت کبد، برای رفع سرفه و درد سینه مفید است. برای جلوگیری از ریزش مو، پوست فندق را سوزانده و خاکستر آن را با مقداری روغن زیتون برای ماساژ بکارببرید.

به یاد داشته باشید همانطور که مصرف زیاده از حد هر چیزی برای سلامتی خوب نیست، مصرف زیاد فندق باعث نفخ، گاز معده، استفراغ و بالا رفتن فشار خون می?شود.

دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می?رفت و بر می?گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.

بعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر کودک نگران شده بود که مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود.

با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه?ی دخترش حرکت کرد. اواسط راه ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده می?شد، او می?ایستاد، به آسمان نگاه می?کرد و لبخند می?زد و بعد به حرکت ادامه می?داد. او این کار را با هر دفعه رعد و برق تکرار می?کرد.

زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، و بعد از سوار کردن او پرسید: "چکار می?کردی؟ چرا همینطور بین راه می?ایستادی؟" دخترک پاسخ داد،" من سعی می?کردم صورتم قشنگ بنظر بیاد، چون خدا مرتب از من عکس می?گرفت."

در طوفانهای زندگی لبخند را فراموش نکنید

امروز همینجور تو اینترنت می گشتم که این دو تا عکس رو دیدم خودم کلی ناراحت شدم به خاطر اینکه خیلی زود بزرگ شدم کاش دوباره می شد از اول شروع کرد باز بری از اول ابتدایی و یه زندگی دیگه رو شروع کنی اما نمیشه

تا اخر این ماه چند تا نوشته طنز دیگه میزارم تو وبلاگ منتظر باشید از همه دوستانی هم که با نظراتشون منو کمک میکنند ممنونم

روباه و زاغ
زاغکی غالب پنیری دید
به دهان برگرفت و زود پرید
بر درختی نشست بر راهی
که از آن می گذشت روباهی
روبه پر فریب و حیلت ساز
رفت پای درخت و کرد آواز
گفت:به به چقدر زیبایی!
چه سری چه دمی عجب پایی!
پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوش آواز بودی و خوش خوان
نبودی بهتر از تو در مرغان
زاغ می خواست غار غار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود